چهارشنبه، دی ۲۹، ۱۳۸۹

بر منتهاي مستي خود

نوشتن از اين تن کار اسانيست ولي فهمش ... روزهاي پاياني يک انسان چقدر ميتواند دل انگيز باشد مي دانيد
اي کساني ايمان اورديد چرا اورديد مرا به اين همبونه ي کرم کثافت و کليشه آفت درد ماست بر ماست که باشيم با شما و شما انسان هاي خوشپوش خوش خوراک خوش فکر فکري به حال من بيچاره بيست و يک ساله بي سرپا
گل بود ميان اين همه لجن زززززززززززززززززااااار الخضرا دمه

سه‌شنبه، دی ۰۷، ۱۳۸۹

facebook نشینی

Risperidone-1mg
Sertralin
Depakine Chrono-500mg
البته این پست می تونست مفصل تر از اینا باشه،ولی تا با این دوستای جدید هستم؛گفته گوهای درونیم -که منجر به نوشتن می شد- کمتر شده و در کل همه چیز داره یه جورایی خیلی...



بابام رفته بود بلوط
بلوط نبود برگشته بود
وقتی که او برگشته بود
پای زنش شکسته بود
ها بی بی بابا بابا بابا
ها بی بی بابا بابا بابا
2.
:ها،یه چند وقتیه دوستای جدیدی پیدا کردم؛دوستایی که با اونا احساس امنیت،آرامش و خوشبختی می کنم

یکشنبه، آذر ۲۸، ۱۳۸۹

پدر جنبش سبز ايران؟

تيک!
صداي سنگريزه اي که به شيشه مي خورد
بيدار مي شوي
ساعت يازده به قم مي رسي
سيگار
ومچ کردن قدم ها با ضرب آهنگ mp3 player
در را باز مي کند آقاي فاتح
از پله ها بالا مي روي
سلام آقا ابوالفضل
...
2.
هميشه اصرار داشت اوقات فراقت را به مطالعه بپردازم(يم)؛در يکي از ملاقات هايي که داشتم؛چند طلبه براي "عمامه گذاري" از تهران آمده بودند ايشان پس از انجام مراسم و توصيه هاي اخلاقي به همين نکته نيز اشاره کرد؛و منظور خود را از مطالعه به اين شکل کامل کرد:وقتي ميگم اوقات فراقتتونو رو با مطالعه پرکنيد نميگم فلسفه ي غرب‌و کانت‌ومارکس‌وانگلس‌واين چيزا رو بريد برداريد بخونيد...

یکشنبه، آذر ۲۱، ۱۳۸۹

همشون عقده کوفتي جنسي دارن

1.
تازگيا توجه کردي،مگه قبلا نمي کردي،چرا!ولي نميدونم چرا از اول اين ترم هرجا ميرم اکثر حرفا وبحثا سر مسايل جنسيه نه اينکه قبل نبود ولي الان خيلي چيزتر شده؛اگه دقيقا حرفشم نباشه،همه يه جورايي شير سماور رو به واقعه ي عاشورا جوش ميدن؛يه فعل خاص،يه حرکت خاص.

2.
دو هفته ي قبل که کلاس کاري اصفهان هم به حد تهران رسيد و چهار روز تعطيلي به خاطر آلودگي هوا پيش اومد؛دم دروازه شيراز ايستاده بودم برم خونه که يه زانتياي سفيد با چار تا پسر تازه به ماشين رسيده جلوم ترمز زد؛کجا ميري؟مسيرم بهشون نمي خورد ولي گفتن تا يه جاهايي مي رسونيمت؛گفتم برم ببينم اينا امشب حرفشون چيه؛از همون اول شروع کردن به ادا:آقا ما بدبختيم،ما برا 200 تومن مسافر کشي مي کنيم،من چارتا بچه و يه زن مريض دارم و اين زرايي که برا تصغير طبقه ي بدبخت و شايد حقير جلوه دادن طبقه ي خودم که روزا هميشه با اين آدما سر وکار داريم؛زدن؛بعدم حرف وحرکت شد ويراژاي ديوانه وار  و تهديداي الکي که مي بريمت سپاهان شهر مي کنيمت.

3.
جداي اينکه بعضيا بعضا مقاله رو شعر ميکنن و صرفا برا زدن يه سري حرف و نظر شعر ميگن؛از اين وجه تشابه مي تونست يه شعر خوب در بياد که البته من نتونستم:
توي اين شهر لب به لب هر کي بزاري حلقه ي معلق دود  ميشه ميره توي هوا و يه کم خاکستر روي زمين که اونا رو هم باد با خود خواهد برد.  

4.
دهنتو...

5.آقاي دهنمکي منظورتون از "عمه ننه" همون "ننه جنده" بوده  يا "کس عمت".

6.
پشت تالار 5 نشسته بودم سيگار مي کشيدم که سه تا پسر اومدن؛يکشون رفت که از لاي در توي تالارو يد بزنه؛منم داشتم اين صحنه رو مي ديدم که نگام نا خودآگا بدون هيچ احساسي رفت سمت باسن يارو و قضيه اي پيش اومد؛ خدا...

7.
توي سينما تک با يه غريبه آشنا شديم؛با بهروز بودم؛همينطور قدم زنان وزر زر چرندگويان رفتيم تا رسيدم سر کوچه بهروز؛دعوتش کرديم؛
گفت:نبريد بکنيدمون.
بهروز گفت:والا من که کمرشو ندارم؛حالا ببينيم اوضاع بچه ها اون توچطوره.

8.
ويکي پديا:خودارضايي یک یا دو بار در هفته همچنین می‌تواند باعث افزایش تولید گلبول‌های سفید خون در مردان شود و از این طریق سیستم ایمنی بدن را بهبود بخشد.

9.

10.
يعني اون دختره،فروزنده،زد به يه جاهاي ديگه.
يعني شد فا  ح  ...
اسمش اين نيست!
چرا همه چيو غلط ميگي؟

یکشنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۹

?Hi-Where We Are

چيزي درون خودش مي شکند
آقا در جوراب خود گم می شود
بهشت در رحم مادران است
دوباره بشور لباست

خودتان قضاوت کنيد
کام هاي عاشقانه ي شبانه
جندگي
دوبار بشور لباست

کنتور برق را منفجر کنيد
لوله هاي آب ترک بر مي دارد
اين يک تجربه ي شخصيست
دوباره بشور لباست

روزي 21 بار با ماسه هاي لب ساحل خود را ارضا مي کند
دريا
دوباره بشور لباست
                                                                         
                                                                             اصفهان-فريدون کنار
                                                                    

یکشنبه، آبان ۲۳، ۱۳۸۹

pm03:00

چقدر وحشتناک بود؛هر جا که مي رفتي زندگي جريان داشت.
چقدر وحشتناک بود؛هر جا که مي رفتي زندگي جريان داشت.
چقدر وحشتناک بود؛هر جا که مي رفتي زندگي جريان داشت.

چهارشنبه، آبان ۰۵، ۱۳۸۹

Fade In


مراد از «الهيات سكوت» اين رويكرد الهياتي است كه ما آدميان چيزي از الوهيت نمي‌دانيم و دركي در خور ذات و صفات او نداريم و سخني چندان درباره‌اش نفياً و اثباتاً نمي‌توانيم بزنيم. خرد و دانش ظاهري و متعارف ما براي حل مسائل زندگي‌مان كارآمد است اما از درك الوهيت آن طور كه بايد و شايد، قاصر است. الهيات سكوت لزوماً به معناي تعطيل شدن يكسره نسبت ما با امر متعال نيست، بلكه پرهيز از ادعا و اصرار و تصلب و تحجر بر يك صورت‌بندي عقيدتي و كلامي و متافيزيكي و ايدئولوژيك خاص درباره الوهيت است. بنا به اين رويكرد الهياتي، مردمان مي‌توانند نسبتي با امر متعال داشته باشند و احساس نياز به او بكنند و در عالم حقيقت و معنا گام بنهند، اما امر عظيم و متعال الهي برتر از اين يا آن باور خاص مذهبي و دستگاه كلامي و متافيزيكي است.الهيات سكوت، جست‌وجوي تعالي را چنين مي‌بيند كه تمنايي باطني است، معنويتي خاموش است، حيرتي آرام در برابر كائنات بيكران است، بيش از اظهارات اسمي و رسمي، حالات و معنويات شخصي است، ديگران بيش از اينكه با دعاوي الهياتي اشخاص روبه‌رو بشوند، آثار عمومي‌اش را در افعال و خلقيات و مناسبات آنان مي‌بينند، مشكي است كه خود بويد نه عطار گويد. اگر هم اين تمناها و تقلاهاي دروني، صورت جماعتي پيدا مي‌كند و مناسك و شعائري به وجود مي‌آورد، طبيعي و درون‌زاست و خود را بر ساير گروه‌ها و جماعت‌ها تحميل نمي‌كند.
2.
اذان موذن از سقف چکه مي کند بر سر مادر بزرگ؛ظرف ها در هوا معلق مي شود و شير آب خفه.
پدر بزرگ آنطرف آشپزخانه،کنار اجاق،روي صندلي،در قابي منحني،نشسته و حلقه هاي دود را که احيانا از گوشه ي لبش
مي گرخند را قاپ مي زند.
دوربين از نمايي باز [من-5ساله-نشسته بر روي نيمکت و به انگشتان دستانم که با هم کلنجار مي روند نگاه مي کنم؛در زير نور کم لامپ]به سمت کلوزآپ چهره ام مي رود.
در سکوتي...
فيد اوت
--------------------------
شرق